چرا مهندسی فرهنگ؟
.................................................
مهندسي فرهنگي عبارت است از طراحي، نوسازي و بازسازي سيستم فرهنگ. با توجه به اينكه مهندسي فرهنگي، با انسانها و پيچيدگيهاي انساني و جوامع سروكار دارد، بايد با روش آكادميك با مباني ديني، رفتاري، زباني، ملي، فرهنگ كلان، خردهفرهنگها، مقتضيات داخلي و بينالمللي مواجه گردد. مهندسي فرهنگي در حقيقت بيانگر تلاش رهبر معظم انقلاب و نهادهاي مسئول بهمنظور ارتقاي فرهنگ اسلامي ــ ملي در كشور، جلوگيري از ايجاد بحرانهاي فرهنگي و هويتي، ممانعت از نفوذ فرهنگ غربي به ايران، تحقق آرمانها و اهداف انقلاب اسلامي، رشد كيفي شاخصهاي فرهنگي در كشور و نوسازي فرهنگي كشور ميباشد. دستيابي به اهداف مهندسي فرهنگي بهعنوان پيشزمينه و مقدمه، نيازمند رصد فرهنگي و شناخت صحيح از تمامي ابعاد، ويژگيها، مسائل و مشكلات فرهنگ ملّي و همچنين جهتگيريهاي فرهنگي روز در سطح جهان و ارزيابي تأثير آنها بر فرهنگ ملّي است. در كنار اين شناخت دقيق، ارزيابي جهتگيريهاي فرهنگي در سطوح ملّي و بينالمللي در حداقل سه دهه آينده و لحاظ نمودن آنها در طرح مهندسي فرهنگي از الزامات اصلي بحث مهندسي فرهنگي است.
فرهنگ، نظامي است شامل باورهاي بنيادين و پيشفرضهاي اصلي اعتقادي انسانها به نظام هستي و جايگاه انسان در آن، كه از درون آن، ارزشها و هنجارهاي زندگي استخراج ميگردد. اين نظام رفتارهاي انسانرا در برابر خالق، ديگر انسانها، خود و طبيعت، شكل ميدهد و بر آنها تأثير ميگذارد. تغييرات فرهنگي ، حاصل تغييرات فكري، ذهني و رفتاري همه انسانها در يك جامعه و مبادلات فرهنگي، فكري و علمي با ساير جوامع است و حال اگر به هر دليلي، وجود و تداوم باورهايي براي ادامه حيات هدفمند يك جامعه ضرورت داشته باشد، منطقاً بايد همه اعضاي يك جامعه در هر موقعيتي در حفظ و تداوم آن باورها حساس شوند. هر اقدام مثبت يا منفي در فرهنگ رخ دهد، پس از اصلاح يا تخريب آن بخش، بلافاصله يا بهتدريج بر ابعاد ديگر جامعه اثر ميگذارد. وقتي با دركي علمي به مفهوم فرهنگ و تأثير آن در عرصه اقتصاد و سياست بنگريم، متوجه ميشويم كه باورها و ارزشهايي كه تا اين مرحله، عامل اصلي و محوري براي ايجاد نظام قدرتمند اسلامي شدهاند و همچنان توليدكننده امواج انقلاب اسلامي در سطح جهان هستند، با اقدامات از پيشطراحيشده سازمانهاي متعلق به استكبار جهاني مورد هدف قرار گرفتهاند و نيز با تأثيرگذاري علوم ناقص و وابسته توليدشده در غرب، بهويژه در حوزه علوم انساني، ضعيف ميشوند و از رهگذر توسعه نظام سرمايهداري لجامگسيخته حاكم بر جهان، در قالب توانمنديها و سازماندهيهاي جهاني تهديد و تخريب ميگردند. ازاينرو لازم است براي مواجهه با اين مجموعه عوامل مخرب، همواره فعاليتهاي متناسب طراحي و اجرا شود.
در حوزه فرهنگ، زیر مجموعههایی همچون: فرهنگ ملى، فرهنگ عمومى، فرهنگ تخصصى و فرهنگ سازمانى وجود دارد . مهندسى فرهنگي کشور به این معناست که فرهنگ ملى، فرهنگ عمومى، فرهنگ تخصصى و فرهنگ سازمانى به یک نظم خاص برسند تا دستیابی به اهداف مورد نظر میسر گردد. با این دیدگاه همه دستگاهها و سازمانهاى کشور در موضوع فرهنگ نقش دارند.
مهندسی فرهنگی فعالیتی دو بعدی و نقطه پیوند و تماس حوزه اندیشه و عمل است كه از یك سو فعالیتی مرتبط با حوزه اندیشیدن و تفكر و لذا به شدت نظری است؛ زیرا برای آن قبل از هر چیز به نظریه درباره فرهنگ و مهندسی فرهنگی نیاز است. از سوی دیگر این نظریهها باید در جامعه اجراشدنی باشند و عملیاتی گردند. بنابراین مهندسی فرهنگی نه تنها به مرحله طرح نظریه محدود نمیشود، بلكه در مرحله عمل و اجرایی شدن نظریه نیز تداوم مییابد. هر یك از دو حوزه نظر و عمل، ذات و در نتیجه الزامات متفاوتی دارند و از آنجا كه مهندسی فرهنگی هر دو حوزه را شامل میشود این امر بر دشواری و پیچیدگی مهندسی فرهنگی میافزاید
نظام فکری و اعتقادی هر جامعه مهمترین رکن شکلدهنده فرهنگ آن جامعه میباشد. تأثیر نظام فکری بر فرهنگ یک جامعه توسط هیچ کس قابل نفی نیست. اما آنچه مهم است این است که دستگاه متولی مهندسی فرهنگی تا چه میزان باید این نظام را در مدل فرهنگی دخیل کند. آیا متولیان فرهنگی باید به افراد اجازه دهند با سلایق و باورهای خود، خرده فرهنگهایی رابسازند تا از مجموع آنها نظام فرهنگی شکل گیرد؛ یا اینکه با کنترل دقیق، رخصت شکل گیری خرده فرهنگهایی بر اساس باورهای فردی را ندهند ؟ اصلیترین وظیفه متولیان فرهنگ، مهندسی و مدیریت فرهنگ بر اساس نظام فکری اسلام است. در این بخش نیز اساتید معارف با محتوای عمومیدروس معارف اسلامی میتوانند با تبیین نظام فکری اسلام و تبلیغ و گسترش آن و ارائه مطلوب و مناسب آن به نسل جوان دانشجو که آیندهسازان این کشور و نخبگان فکری و علمی کشور در زمان نه چندان دور خواهند بود، برتری این نظام فکری را برای آنها تبیین نموده و مطلوبیت آن را در ذهن این افراد برجسته و نهادینه نمایند. اعتقاد به برتری نظام فکری اسلام و پذیرش این برتری و حضور آن در ذهنیت عمومی جامعه به ویژه نخبگان و فرهیختگان جامعه تأثیر به سزایی در مهندسی فرهنگی بر اساس این نظام فکری خواهد داشت.
براى اینکه همه دستگاهها وکارکردهاى آنان در جهت فرهنگ مطلوب سمت و سو بگیرد؛ نخست باید نقشه مهندسى فرهنگى یا همان مدل فرهنگی ترسیم شود. مدل فرهنگی روشی است که بر مبنایی مشخص، به برنامه ریزی فرهنگی « قابلیت ارزیابی، امکان تصمیم گیری و قدرت کنترل و تصمیم بهینه» میدهد. تهیه این نقشه وظیفه شوراى عالى انقلاب فرهنگى است. اين شورا به مثابه مغز متفكر و مركز اصلي مهندسي فرهنگي بايد با تعيين يك ساختار مناسب و شاخصهاي دقيق، ضمن فراهم كردن زمينه اجراي طرح مهندسي فرهنگي، از سير اجراي آن ارزيابي مستمري نمايد و با اعمال مهندسي همزمان دستيابي به اهداف متعالي را تحقق بخشد.
محمدحسن شاهنگی